در این مطلب سه قصه جالب و آموزنده درباره لجبازی از بهترین کتاب قصه های کودک گردآوری شده است. این سه قصه ی آموزنده را برای کودکان لجباز بخوانید و با آنها در مورد موضوع این داستان ها صحبت کنید.

قصه های آموزنده برای کودکان لجباز

قصه “مخالف”

قصه “مخالف”
قصه “مخالف”

روزی روزگاری، در دهکده ای زن و شوهری زندگی می کردند. آنها خیلی خوشبخت نبودند، چون زن عادت داشت با همه چیز مخالفت کند. روزی مرد به زن گفت: «می خواهم یک خانه سنگی بسازم.»…

ادامه ی قصه


قصه “قطاری که نمی خواست روی ریل حرکت کند”

قصه “قطاری که نمی خواست روی ریل حرکت کند”
قصه “قطاری که نمی خواست روی ریل حرکت کند”

روزی از روزها، قطاری بود که می خواست از ریل بیرون بیاید. او می گفت: «چرا من باید تمام عمرم بر روی ریل حرکت کنم.»

ریل به او جواب داد: «اینجا برای تو خیلی بهتر است. من به خاطر تو کشیده شده ام و توهم جوری ساخته شده ای که باید روی من حرکت کنی. اگر هر چیزی سر جای خودش باشد، دنیا به خوبی و خوشی می گذرد.»

اما گوش قطار به این حرف ها بدهکار نبود و ….

ادامه ی قصه


قصه “لباس زمستونی”

قصه “لباس زمستونی”
قصه “لباس زمستونی”

زمستان آمده بود، همه جا سرد بود. پینه دوز خانم توی خانه اش نشسته بود و لباس می دوخت. یک عالم لباس، پارچه و کاموا داشت که باید زود آنها را می دوخت، می بافت و به صاحبانش می داد. خیلی از حیوان ها پارچه های رنگارنگ کلفت آورده بودند تا پینه دوز خانم برای آنها لباس بدوزد. لباس های کلفت و زمستانی بود…

ادامه ی قصه

پاسخ دهید

نظر خود را بنویسید
لطفا نام خود را وارد کنید