گزیده ای از کتاب آدم کوچک و خواب‌ های بزرگ: گردو کوچولو با چشم گریان در پیاده رو به راه افتاد. آدمها آن قدر بزرگ شده بودند که موهای شان به پاره ابرها می خورد. گردو کوچولو همه اش مواظب بود تا کسی پا روی سرش نکذارد. هنگامی که به خانه رسید، جلو آینه رفت. آینه لرزید وصدایی از درون اش شنیده شد که مانند صدای خود بهمن بود. -“بهمن کوچولو، چرا گریه می کنی؟” بهمن کوچولو گفت:”برای این که من از سیب هم کوچکتر شده ام! شده ام اندازه ی یک گردو!”

معرفی کتاب آدم کوچک و خواب‌ های بزرگ
معرفی کتاب آدم کوچک و خواب‌ های بزرگ

نویسنده: محمدهادی محمدی

ناشران: مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان

سال نشر: ۱۳۹۲

روایت آدم کوچک و خواب‌های بزرگ به یکی از کلیدی‌ترین نگرش‌های کودکان خردسال درباره زود بزرگ شدن می‌پردازد. این روایت می‌کوشد در بستر ادبیاتی سنجیده، نخست موضوع نیاز به بزرگ شدن و بزرگ دیده شدن را در کودکان بشکافد و در فرجام با کنش هایی که بهمن کوچولو شخصیت اصلی داستان انجام می‌دهد این احساس را به او ببخشد که اندازه خود بودن بسیار بهتر و کارسازتر است. بهمن کوچولو در آرزوی زود بزرگ شدن است.

برای زود بزرگ شدن هیچ گشاینده جادویی وجود ندارد جز اینکه رفتار بزرگ ترها را تقلید کند. او برای رسیدن به هدفش هر بار بخشی از پوشاک بزرگ‌تر ها را به تن می‌کند یا چهره خود را مانند آن‌ها درمی آورد و برای خرید از خانه بیرون می رود. اما این کارها نه تنها او را بزرگ‌تر نمی‌کند که از نگاه دکان دار و نانوا و … کوچک‌تر می شود. بهمن این موضوع را در فرجام خود می‌فهمد و هنگامی که در جای خود و در پوشاک خود قرار می‌گیرد به آرامش می‌رسد و حس شادی خود بودن را پنهان نمی کند. چرا کودکان نیاز دارند که بزرگ دیده شوند؟ این احساس و نیازی کاذب است که جامعه بزرگسال با رفتارهای نادرست خود به کودکان می بخشد.

اگر جامعه کودک محور باشد و نیازهای کودکان را بشناسد هیچ کودکی آرزو نمی‌کند که زودتر بزرگ شود، ‌بلکه می‌کوشد از لحظه‌های زندگی‌اش بهره ببرد. اما هنگامی که کودک سخن می‌گوید و بزرگ ترها سخن او را نمی‌شوند یا به خواسته‌های او اعتنا نمی‌کنند کودکان در دنیای خود به این باور می‌رسند که همه چیز از پیکر کوچک آن‌ها برمی‌خیزد و آن‌ها اگر بزرگ قامت شوند همه دشواری ها و بی‌اعتنایی ها هم تمام می شود. مخاطبان این کتاب کودکان پیش دبستان و سال‌های نخست دبستان هستند.