درباره کتاب اسب سحرآمیز: ایرنا و پدر و مادرش برای خرید عید به شهر رفتند. ایرنا خیلی دختر غمگینی بود، چون نه خواهر و برادر داشت، نه پدربزرگ و مادربزرگ و نه دوست و هم‌ بازی.

او نه لباس می‌ خواست، نه کفش، نه شال‌  گردن و نه عروسک، چون هیچ‌کدام از آنها به کارش نمی‌ آمد؛ نه میهمانی می‌ رفتند، نه می‌ توانست با کسی بازی کند و… ولی پدر و مادرش اصرار داشتند حتما او باید هدیه‌ای برای سال نو بخرد. در میانه بازار، فقط یک اسب چوبی که پشت ویترین مغازه دست‌ دوم‌ف روشی خاک‌ گرفته‌ای دیده می‌ شد، نظر او را جلب کرد. دلش به حال اسب سوخت که زیر وسایل زیادی پنهان شده و خاک گرفته است. اصرار کرد که همان را می‌ خواهد.

پدر و مادرش مخالفت کردند اما او فقط همان را می‌ خواست و می‌ گفت فقط این اسب چوبی است که مرا خوشحال می‌ کند. صاحب‌ مغازه که پیرمردی نابینا بود، گفت که اسم آن اسب «بلا» است و اسم آن را از اسبی که سال‌ ها پیش در مزرعه مرد بدجنسی زندگی می‌ کرد گرفته‌ اند. بعد از مردن صاحب مزرعه هیچ‌ کس بلا را ندید و صاحب مغازه هم این اسب چوبی را از خانه همان صاحب مزرعه خریده بود. بلا تصور می‌ کرد که این اسب چوبی همان بلا است و دوست داشت که این اسب زنده شود اما همه‌ چیز همان‌طور که دختر می‌خواهد، می‌شود…

مشخصات کتاب اسب سحرآمیز

معرفی کتاب اسب سحرآمیز

موضوع: داستان/تخیلی

نویسنده: مگدالن ناب

گروه سنی: ۱۳ تا ۱۷ سال

ناشر: کتابهای دارکوب

۸۸ صفحه

چاپ اول: ۱۳۹۴

قیمت:۱۰۰۰۰ تومان

به دنبال کتاب مناسب برای گروه سنی متناسب کودکتان هستید؟ بخش معرفی کتاب سایت سرسره را دنبال کنید…

پاسخ دهید

نظر خود را بنویسید
لطفا نام خود را وارد کنید