یکی از اختلال های دوران کودکی، اضطراب و افسردگی ست که اگر به موقع، تشخیص داده شود، قابل درمان است.
ترس و تشویش، شیوع اضطراب در کودکان را پایه ریزی میکند و در صورتیکه این ترسها، بیمارگونه نباشد، بهصورت طبیعی خود را نشانمیدهد.
خجالتی و گوشه گیر بودن، جزو شایعترین اضطراب های اجتماعی کودکان است که میتواند زندگی آنان را مختل کند. کودکان، ترس و اضطراب را از راه شرطی شدن فرا می گیرند. بروز ترس ها در کودکان، قابل پیش بینی نیست و در تمام سنین، یکسان نیست.
نقش خانواده به عنوان عاملی در ایجاد اختلال اضطراب کودکان ، همیشه مورد توجه قرارگرفته است. انتقال اضطراب از پدر و مادر به کودک، بر اثر مشاهده و الگوسازی رفتارها صورتمیگیرد.
ارزیابی اضطراب در کودکان، از طریق مصاحبه و گزارش شخصی و درجهبندی نوع اضطراب و درنهایت تجویز دارو انجام میشود. بههمین منظور باید دو مصاحبهی جداگانه، یکی با کودک و دیگری با پدر و مادر صورت گیرد تا میزان آشفتگی هیجانی در بروز اضطراب، مشخص شود.
کودکان میتوانند برای مقابله با اضطراب و ناکامی، از روشهای دفاعی مانند کنارهگیری، انکارکردن، سرکوبی و فرافکنی استفاده کنند. کودک یاد گرفته همیشه از موقعیتها و شرایط ناراحت کننده و محرک های آزاردهنده، کناره گیری کند تا در آرامش باشد.
مکیدن انگشتان و ، از علائم اضطراب است که حتی در سنین نوجوانی هم اتفاق میافتد. درواقع وقتی کودک نتواند راههایی را برای مقابله با اضطراب بجوید، مجبور می شود به زمان خردسالی برگردد.
در مرحلهی انکار، منکر واقعیت است و آن چه اتفاق افتاده را به نوعی سرپوش می گذارد. در مرحلهی سرکوبی، تلاش او در جریان فراموشی حالت های اضطراب، بهکار می رود تا به تدریج آنرا از ذهن خودآگاهش دور سازد اما در مرحلهی فرافکنی، هر حادثه و اتفاقی که در زندگیاش رخ می دهد را به دیگران نسبت میدهد.
درنتیجه کودکانی که تمایل شدید به استفاده از مکانیسمهای دفاعی در برابر اضطراب دارند، نمیتوانند از روابط سالم عاطفی و ذهنی برخوردار باشند.امروزه اضطرابهای اجتماعی کودکان، بیشتر بهچشم میآید و عامل فرار کودک از اجتماع، مردم، دوستان، مجالس و میهمانیهاییست که درواقع، با اضطرابهای اجتماعی، بدنی، فکری و رفتاری روبهروست.
نشانههای اضطراب کودک در بعد جسمی (فیزیولوژیک) همچون بزرگسالان، با تنفس تند، لرزش دست و پا، گرم شدن و سرخی صورت، گرفتگی صدا و تپش قلب، همراه استکه با آرامساختن، قابل اصلاح میباشد و در بعد فکری (شناختدرمانی) تلاش کودک بر این است که دیگران از او راضی باشند، تأییدش کنند، طردش نکنند و مهم باشد و اگر غیر از این شود، برایش ناخوشایند است.
در بعد رفتاری که (با رفتاردرمانی قابل اصلاح است)، کودک یاد میگیرد خانه برایش مکانی امن است،نیاز به دوست ندارد، از جمع، گریزان و در کوچه و خیابان همیشه سرش پایین است و ترس از نگاه دیگران دارد. بهخوبی نمیتواند سؤال کند و جواب دهد و احساس ناامنی مینماید.
کودکان در طول دورهی زندگی شان، ممکن است افسردگی را تجربه کنند که این اختلال با افزایش سن، در دختران، بیشتر از پسران دیده میشود. افسردگی در کودکان زمانی ایجاد میشود که احساس و تصور بدی از خود داشته باشد و این احساس، زمانیکه به اوج خود برسد، تبدیل به یک بیماری میشود.
عوامل خانوادگی و زیستی، بیش از عوامل دیگر در بروز افسردگی نقش دارند. افسردگی در کودکان ، پیامدهای منفی بسیاری را بههمراه دارد ازجمله افسردگی در ادوار آینده، عدم سازگاریهای اجتماعی، مشکلات تحصیلی و در برخی مواقع حتی اقدام به خودکشی.
نشانه های افسردگی در کودکان عبارتند از:
۱- نشانههای عاطفی: ناامیدی، خشم، درماندگی، اضطراب، نوسانات خلقی، احساس گناه و غمگین بودن
۲- نشانههای جسمی: بههم خوردن ساعات خواب، بیاشتهایی و یا خوردن افراطی، یبوست، افزایش و کاهش وزن
۳- نشانههای رفتاری: بدون دلیل گریهکردن، کنارهگیری از دوستان، سریع خشمگین شدن و کاهش انگیزه
۴- نشانه های تخریب گرایانه: خود را سرزنشکردن، احساس بازنده بودن، امیدوار نبودن به آینده و بلاتکلیفی
این اختلالها در بزرگسالان، با طیف وسیعتر و پیچیدهتری خود را نشانمیدهند. عدهای معتقدند سوابق خانوادگی و وراثت، در افسردگی نقش تعیینکنندهای دارد. شروع افسردگی زودرس در کودکان، بیشتر تحتتأثیر عوامل خانوادگی و وراثت است. با وجود این، ازهمگسیختگی خانوادگی، ارتباط تنگاتنگی با افسردگی کودکان دارد. ازهمگسیختگی خانوادگی را میتوانیم در رفتار سرد و بیروح و منفی روابط متقابل کودک و پدر و مادر بهوضوح ببینیم.
شناخت درمانی رفتاری برای افسردگی در کودکان ، نویدبخش است اما در مورد کودکان و نوجوانان با افسردگی و استرس شدیدتر، احتمال بهبودی با این روش، کمتر است و باید با مشورت پزشک، از دارو استفاده نمود.