خانه سرگرمی کودک شعر و قصه کودک قصه “کشتی کوچولو”

قصه “کشتی کوچولو”

0

قصه ای کودکانه و آموزنده درباره مسخره کردن

قصه شب”کشتی کوچولو”:  یک بچه قورباغه با یک جوجه، یک موش، یک مورچه و یک کفشدوزک کوچولو به گردش رفتند.

وقتی به کنار رودخانه رسیدند، بچه قورباغه گفت: «بیایید شنا کنیم!» و جستی زد و توی آب پرید.

جوجه و بچه موش و مورچه و کفشدوزک کوچولو گفتند: «ما شناکردن بلد نیستیم.»

مسخره شدن

اینم بخون، جالبه! قصه “خانه رنگ ها”

بچه قورباغه قورقور خندید و گفت: «پس شما به چه دردی می خورد؟» و آن قدر خندید که چیزی نمانده بود نفسش بند بیاید.

جوجه و بچه موش و مورچه و کفشدوزک کوچولو رنجیدند و ناراحت شدند.

آنها فکر کردند و فکر کردند و راه چاره را پیدا کردند. جوجه رفت و یک برگ آورد. بچه موش رفت و یک پوست گردو آورد. مورچه رفت و یک شاخه کوچک آورد. کفشدوزک هم یک تکه نخ آورد.

آنها شروع کردند به کار کردن .شاخه کوچک را توی پوست گردو فرو کردند و با یک تکه نخ، برگ را به شاخه بستند و یک کشتی کوچولو ساختند! آن وقت کشتی کوچولو را به آب انداختند…

همه آنها سوار کشتی کوچولو شدند و کشتی هم در رودخانه شناور شد!

بچه قورباغه سرش را از آب بیرون آورد تا دوباره به آنها بخندد ولی کشتی کوچولو از او خیلی جلو افتاده بود و …. دیگر قورباغه نمی توانست خودش را به آنها برساند!

نویسنده: سو ته یف

برگرفته از کتاب “قصه هایی برای خواب کودکان”

اینم بخون، جالبه! قصه “یک جور دیگر”

بدون نظر

پاسخ دهید

نظر خود را بنویسید
لطفا نام خود را وارد کنید

خروج از نسخه موبایل