قصه بامزه قورقوری پرحرف :خونه خاله قورباغه مهمون اومده بود. یه مهمون قورباغه ای.
قوری قوری دختر صاحبخانه که خیلی پرحرف و پر قور بود پیش مهمان آمد و چایی آورد سلام کرد.
مهمان از قوری قوری خوشش آمد و گفت: به به چه قورباغه ی مۆدبی بیا ببینم عزیزم تو کلاس چندمی چند سالته …
قوری قوری جواب همه سوالهای مهمان را داد.
مهمان گفت: آفرین صد آفرین عزیزکم قورقورکم …
قوری قوری گفت: من شعر هم بلدم قور قور کنم .
مهمان گفت: راست می گی بقور ببینم چه شعر هایی بلدی.
قورقوری پرحرف شروع کرد به شعر قوردن.حسابی مهمونا خسته شده بودن قورقوری با شعراش نذاشت مامان ایناشون حرف بزنن و همش سرو صدا کرد. حتی مهمان نتونست چاییشو بخوره .
قور قور و قور قور….

قصه بامزه قورقوری پرحرف
قصه بامزه قورقوری پرحرف

شعرش که تمام شد مهمان با خستگی گفت: آفرین.

و شروع کرد به حرف زدن با خاله قوروقوری و داشتند با خاله درباره موضوعی حرف میزدند که قورقوری پرحرف  پرید وسط حرف هاشون گفت: ده تا شعر دیگر هم بلدم بقورم.
مهمان کمی دستپاچه شد و گفت: خوب باشه فقط زودتر بقور.
ده تا شعرش رو هم قور قور کرد .
بعد گفت: امروز توی کلاس یک عالمه قور قور جدید یاد گرفتم.
مهمان خیلی خسته شده بود.
اما قوری قوری دیگر حواسش به این چیزها نبود و پشت سر هم قور قور می کرد. و خاله قوری هر چی اشاره میکرد که قورقوری بره تو اتاقش گوشش بدهکار نبود و همش حرف میزد.
وای قوری قوری آنقدر قور … قور… قور … کرد که مهمان بیچاره حالش قَری قوری شد و سرش درد گرفت.

سرش گیج رفت و چشماش قاری قوری شد. جفت پا از خونه ی قوری قوری پرید
بیرون.
اما قوری قوری هنوز داشت قور … قور… قور… می کرد.

بچه های خوب پس ما باید پرحرفی رو کنار بگذاریم تا مثل قورقوری پرحرف همه از دستمون فراری نباشن.

[irp posts=”20052″ name=”قصه کودکانه ملخک بی ادب”]

پاسخ دهید

نظر خود را بنویسید
لطفا نام خود را وارد کنید