شعر راستگویی
آی بچه ها راست بگید
هر چی خدا خواست بگید
راست بگید میرید بالا
اون بالاهـا پیش خـــــــدا
گفته خدای مهربون
خالق هفت تا آسمـــــون
باید با هم صادق باشید
رو کجی ها خط بکشید
همه با هم مهربونید
هر جاکه باشه حرف راست
اینو بایدخوب بدونید
دروغگو دشمن خداست
***********************************************************
شعر چوپان دروغگو
اتل متل توتوله بگم حسن کوچوله؟
تو کتابا نوشته: دروغگویی چه زشته!
اتل متل توتوله بگم حسن کوچوله؟
چوپانی بود دروغگو، دروغگو بود و هالو
از گُلِ راستگویی، نبرده بود بویی
هر روز این چوپونه، دروغگوی نمونه
نزدیکیای روستا کنار گوسفندها
داد میکشید چه دادی، چه دادی و فریادی:
«آهای آهای گرگه اومد! گرگه به گلهها زد!
مردم بیاین که دیر شد، چوپون ز غصه پیر شد
بّره رو نوش جون کرد، گوسفند رو نیمهجون کرد!»
مردم با داد و فریاد با سرعتی چنان باد
با همهمه با غوغا، وقتی میرفتن اونجا
نه از گرگه خبر بود، نه از جا پاش اثر بود!
اما یه روز اون گرگه، همون گرگه بزرگه
اومد به گله زد رفت! خوب اومد و چه بد رفت…
چوپونه هر چی داد زد، از ته دل فریاد زد،
اهالی اون روستا، بچهها، مردها، زنها
فقط به اون خندیدند، انگار صدا نشنیدند!
مردم یاری نکردند، با گرگ کاری نکردند
اتل متل توتوله دیدی حسن کوچوله؟
دروغگویی چه زشته، تو کتابا نوشته:
کسی که راستگو باشه جاش تو باغ بهشته
******************************************************************